من ماخی هستم و با ششمین برنامه از سری برنامه های «ماخیسم» از رادیو رنگین کمان٬ با شما هستم.
در سری برنامههای ماخیسم قصد دارم با همدیگه ببینیم توی این دنیای بزرگ چه اتفاقهایی میافته و چه اثرهایی خلق میشه که ربط به دنیای ما رنگینکمونیها داره.
دنیای هنر٬ دنیای وسیعی است و داخلش کلی هنرمند و رشته و سبک و گرایشهای هنری متفاوت از همدیگه هست. توی این دنیای بزرگ هنر هر هنرمندی یا داره به سبک و گرایش مختص به خودش اثرهاشو خلق میکنه یا دنباله روی یک سبک و جنبش و گرایشی میشه٬ هر سبک و گرایشی هم توی هنر مشخصات خواص خودشو داره٬ بنیانگذار داره٬ یک تاریخی داره و بوجود اومدنش هم دلیل مختص به خودشو داره.
توی این مابین یک گرایش نو ظهور وجود داره به اسم «کوئیر آرت» که ربط مستقیم به دنیای ما رنگینکمونیها داره. تو دنیا خیلی از هنرمندها هستند که در این گرایش هنری مشغول فعالیت هستند. از جمله خود من.
توی این برنامه من تنها نیستم! یک مهمون هنرمند و خلاق با منه که در گرایش “کوئیر آرت” فعالیت داره و کلی موفقیت کسب کرده و کلی تجربه داره توی این گرایش و قراره اینها رو با ما به اشتراک بزاره .
سلام علیرضا ی عزیزم٬ خیلی خوش اومدی به برنامه.
– سلام ماخی عزیزم٬ امیدوارم خوب باشی٬ و سلام میکنم به شنوندههای برنامه خوبت٬ رنگینکمانی و غیر رنگینکمانی.
علیرضا عزیزم ممنونم که دعوت من رو پذیرفتی و اومدی توی برنامه٬ میخوام که خودت رو معرفی کنی و در مورد حیطه کاریت برامون صحبت کنی و ببینیم که داری چه اثرهایی خلق میکنی.
– من علیرضا شجاعیان هستم٬ نقاشم و اهل تهران٬ در دانشگاه هنر و معماری تهران در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد نقاشی خوندم و بعدش به بیروت رفتم و ۳ سال در اونجا زندگی کردم و دو نمایشگاه انفرادی در بیروت داشتم و در دو نمایشگاه هنر بیروت شرکت کردم و در حال حاضر هم در هنرهای زیبای پاریس اقامت هنری دارم و دارم خودم رو آماده میکنم برای نمایشگاه سومم در بیروت.
میخوام بدونم که به گرایش کوئیرآرت علاقه نشون دادی و شروع به فعالیت کردی در این حیطه یا اینکه در گذر زمان با تولید اثر خود به خود متوجه شدی که در این گرایش داری فعالیت میکنی و همچنین دوست دارم که برامون در مورد گرایش کوئیرآرت توضیح بیشتری بدی.
– هنر کوئیر آرت که در فارسی به هنر فراهنجار ترجمه شده عضو مواردی هست که هیچ کجا در دروس پیدا نمیکنید و کلاً حذف شده٬ من از سال دوم دانشگاه به لطف حمایت یکی از استادانم که این فضا رو به من داد که بتونم تولید اثر کنم٬ سروع کردم به نقاشی کشیدن ایدههایم بدون ترس و اینکه بخوام توضیحی در مورد حیطه کاریم بدم و در سال اول کارشناسی ارشد بودم که یکی از استادانم کتاب “نقد هنر” از “تری بَرت” به عنوان منبع به ما معرفی کرد و در این کتاب یک پاراگراف بود که به صورت مشترک از هنر “فمنیسم و کوئیرآرت” توضیح داده بود و همین باعث شد که توی این شش سال فقط در مورد این موضوغ فعالیت داشته باشم. در اینترنت مطالعه کردن در مورد این موضوع ساده نیست چون مطالعهها تاریخمند نمیشه ولی مطالعه از طریق کتاب خیلی زمانمند هست و مهم هست که در بازههای زمانی سلسله وار خونده بشه و دید که چه رویکردی داشته در مورد وضعیت اون موقع جامعه مخصوصاً در زمینه خانواده رنگینکمونی و خیلی جاها هم مرز میشه با جنبشهای فمنیسم به خاطر اینکه خیلی از هنرمندها در این گرایش هنری افراد لزبین بودهاند.
ما نمیتونیم تا قبل از قرن نوزدهم هنر کوئیر رو مطالعه کنیم چون تمامی گرایشهای جنسی از اواخر قرن نوزدهم دسته بندی شده و تا قبل از این کسی خودش رو عضوی از این دسته بندیها نمیدونسته. بعد از اینکه در روانشناسی این دسته بندیها رو اضافه میکنند اون موقع هست که جنسیت شکل میگیره٬ و در دهه ۸۰ میلادی هست که اوج ابتلا به ویروس اچ.آی.وی هست که در اوایلش به خاطر ناشناخته بودنش دولت هیچ همکاری نمیکرده و اعتقاد داشتند که این یک مسئلهای هست که فقط بین همجنسگراهاست و به همین دلیل جریان و گرایش کوئیر آرت از همین دورهها آغاز میشه. و دلیل اینکه واژه کوئیرآرت رو برای این جنبش یا گرایش هنری استفاده میکنند اینه که به دلیل خاطر اتفاقات بدی که افتاده بوده و اطلاعات نادرستی که جامعه داشته و فکر میکردند که این بیماری یک مشکلی هست که افراد همجنسگرا به وجودش آوردن٬ استفاده از واژه “هموسکشوال آرت” یا “گی آرت” خیلی بار منفی داشته و از واژه “کوئیر” استفاده میشه که یک واژه جامعتری هست که صرفاً یک بخش یا یک گرایش
رو هدف قرار نمیده و همزمان اون بار منفی رو هم نداشته.
هنرمندی که درگیری داره با دغدغههای زندگیش طبیعتاً آثارش مرتبط میشه با این موضوعها و یکی از دلایل اصلی که من تصمیم گرفتم که روی این موضوع تمرکز کنم این بود که یک روز صبح از خواب بیدار شدم و فیسبوکم رو باز کردم و متوجه شدم که یکی از دوستامون کشته شده.
گنگ بودم٬ گیج شده بودم و از همه میپرسیدم که چه اتفاقی افتاده٬ یکی از دوستانم گفت که گویا با کسی قرار داشته و توی خونش با رکابیش خفش کردند. این یک بخش ماجراست که چقدر ترسناکه که درباره این مطلب هیچ اطلاع رسانی نمیشه و این اتفاق احتمالش هست که برای هر کسی در هر نقطه از دنیا بیافته و خیلی تلخ ترش برای من اینجا بود که خانوادش پیگیر ماجرا نشدند چون در یک شهر کوچکی زندگی میکردند و نمیخواستند اهالی اون شهر چیزی متوجه بشن ک ه گرایش پسرشون چی بوده و به چه دلیلی کشته شده و حتی وم شنیدم که به مادرش حقیقت رو نگفتن و گفتن که بر اثر سکته قلبی فوت کرده. تمام این ترس و غمی که با ما بود با سکوت باید دفع میشد و اینجا شد که من پروژه پنج ضلعی هام رو به حالت سلف “پرتره” کار کردم اون بخش خفگی هست که داشتم هم اون واقعه رو بازگو میکردم هم اینکه اون حس خفگی که حق نداری حرف بزنی و همه میترسن از حرف زدن در مورد این موضوع.
این داستان تلخ رو که هیچ کجا بیان نشد رو چقدر زیبا به تصویر کشیدی٬ من اون مجموعه رو دیدم و خیلی لذت بردم٬ چقدر جسارت بود داخلش که ۷ سال پیش در اون زمان اونقدر بستر باز نبوده که بشه این موضوع رو بیان کرد. تحسینت میکنم علیرضا. پس به این نتیجه میرسیم که برای خلق اثر الهام میگیری از اتفاقهایی که توی محیط پیرامونت میافته و تاثیراتی که روی روح و روانت میگذاره٬ درسته؟
ـ دقیقاً همینطوره٬ یک جملهای هست که میگه هنرمند فرزند زمانست٬ به نظر من هنرمندی که احساس مسئولیت کنه در مورد خودش و جامعهاش و دغدغه مند باشه به طور طبیعی الهام میگیره از مسائل شخصیش٬ از جامعهاش٬ از خودش و یک جوری از هنرش به عنوان یک رسانه استفاده میکنه برای اینکه حرفش رو بزنه و به خصوص در مورد کوئیرآرت که یک هنر کنشگرانه هستش و ما هنرمندان در این گرایش هنری مطالبات اجتماعی و سیاسی داریم واکثر افراد در حال انجام اکتیویستی هستند که اگر در دهه ۸۰ میلادی هم مشاهده کنید اکثر این فعالیتها مطالبه گونه هست از جامعه و از دولت و حرفشون اینه که اطلاع رسانی کنند و این فعالیتها مرحله بندی دارند٬ مثلاً مرحله اول که در حال حاظر در ایران داریم انجام میدیم اینه که این مطلب دیده بشه و نگاهها رو به این موضوعها جلب کنیم و مرحله دوم ثبت کردن اتفاقاتیه که در موردش نوشته نمیشه و حرف زده نمیشه و من به انوان یک هنرمند در این موضوعها دارم کار میکنم ولی تعداد افرادی که در این حیطه کاری در حال فعالیت هستند انگشت شماره.
میتونی اشارهای داشته باشی به این هنرمندها؟
– آقای “فریدن آو” یک مجموعه کشتیگیرها داره که از کشتیگیر معروف ایرانی “عباس جدیدی” عکاسی کرده٬ کار هوشمندانهای در این آثار هست و اون هم اینه که از بدن کشتیگیر در کارهاش استفاده کرده به عنوان تنها بدن مردانهای که در تلویزیون هم میشه دید که اون حد برهنگی رو با دوبندههای کشتی دارند و نوع حرکات درهم پیچیدنشون رو٬ و حتی یک ویدیو هنری کار کردند که از یکی از مسابقات کشتی فیلمبرداری کرده ولی سرعت فیلم رو آهسته کرده و اون موقع هست که میبینید که چقدر مفهوم این در هم پیچیدگیها متفاوت شده. ولی متاسفانه فضای هنری کشور ما فصایی نبوده که در مورد این موضوعها به صورت باز صحبت بشه و حتی جامعه هنری ما هم در این ضمینه اطلاعات کافی نداره.
یکی از صفحات اینستاگرامی که کارهای هنرمندان ایرانی رو منتشر میکنه٬ یکی از کارهای من رو منتشر کرد. طی این حرکت تعداد زیادی مخاطب سمتم اومدن و بعد از اون سوالها شروع شد که پرسیدند: منظورت از این کارها چیه؟ ما کارهاتو خیلی خوشمون اومده ولی نمیدونیم منظورت از این کارها چیه! دیدم چقدر سخته برای مخاطب ایرانی من که بخواد موضوع کار رو متوجه بشه چون ایم مبحثی بوده که همیشه سانسور شده٬ یکی از مشکلاتی که من با اساتید دانشگاهیم داشتم این بوده که همیشه استادهام اعتقاد داشتند که موضوع و مفهوم کار باید در لایههای عمیق اثر پنهان باشه ولی شما به عنوان کسی که در یک هنری که حالت کنشگر داره هیچ وقت این مفهوم و موضوعها رو نمیایید مخفی کنید در کار که فقط برای بخش معدودی از مخاطب
ها قابل درک باشه٬ باید اونقدر واضح باشه که بتونه مخاطب عام که حتی اگر این اثر رو به صورت اتفاقی میبینه بتونه این کار رو درک کنه و سوالی توی ذهنش ایجاد بشه و به یک مفهوم و یا اطلاعاتی برسه. اینکه چه نوع کاری تولید بشه خیلی مهمه٬ اینکه مثلا با یک تصویر برهنه شکهکننده مخاطب رو از کار رد نکنی خیلی مهمه مخصوصا در شرایط الان ایران که در مرحله اول قرار داریم.
علیرضا جان میدونم که با گروه لبنانی “مشروع الیلی” همکاری داشتی٬ میخوام در مورد این همکاری برامون صحبت کنی.
– “حامد سینو” خواننده گروه “مشروع الیلی” سالهاست که آشکارا یک همجنسگراست و به یک الگو تبدیل شده در کشورهای عربی٬ همکاری که من با “حامد سینو” انجام دادم از بزرگترین نقاشیهای من هست و در نمایشگاه هنر بیروت سال پیش به نمایش در اومد این اثر٬ دلیل خلق این اثر اینه که در سال ۲۰۱۷ که این گروه برای اجرای کنسرتشون به “قاهره” رفتند٬ طرفداهاشون در حین کنسرت با خودشون پرچم رنگینکمان داشتند و فردای کنسرت شروع کردند به دستگیری افرادی که پرچم رنگینکمان همراهشون داشتند و بعدش یک موج عظیمی رو از افرادی که رنگینکمانی بودند شروع کردند به دستگیر کردن. و این پروژهای که من با حامد انجام دادم دلیلش ساختن یک سند برای این اتفاق در جامعه بستهای مثل قاهره.
داخل نقاشی حامد هست با خدای کهن مصری به نام “آنوبیس” خدای پس از مرگ با کلید “آنخ” در دستش که نشان نامیرایی هست و پیام من هم این بوده روی این اثر که هرچقدر دولتها بخوان جلوی این موجی که داره اتفاق میافته رو بگیرن تلاششون بی ثمره.
ترکیب بندی کار از یک اثر قرن شانزدهمی هست که توسط یک نقاش فرانسوی ناشناس نقاشی شده که تصویر دو تا خواهر رو نشود میده٬ “گابریل” که همسر یکی از پادشاههای فرانسه بوده وچون عقد این شاه نشده بوده و باردار بوده از شاه و توی دستش
حلقه سلطنت “هنری” رو داره و از طرف دیگه خواهرش رو میبینیم که هر دو در داخل فضایی حمام مانند هستند که خواهرش داره سینه گابریل رو فشار میده که سنبل شیر دهی و مادر شدن خواهرش رو داره نشون ما میده٬ این کار خیلی سنبلیک و به خاطر فرمی که داره به اثر مهمی در هنر کوئیرآرت تبدیل شده.
علیرضا جان متاسفانه زمان برنامه ما محدوده و خاطرات و تجربیات تو زیبا و شنیدنی. میخوام ازت یک قول بگیرم و خواهشی کنم! صحبتهای تو و سوالهای من توی این برنامه تموم نشد٬ امکانش برات هست که برنامه بعدی هم مهمون رادیو رنگینکمان باشی ؟
– حتماً خوشحال میشم٬ با کمال میل٬ پس تا برنامه بعد خدا نگهدار٬ خوب و پر امید باشید.
این گفتگو را هفته آینده ادامه میدهیم. برای تماشای آثار هنری علیرضا شجاعیان به صفحه اینستاگرام او مراجعه کنید
There are no comments
Add yours