در برنامه قبل درباره «خشونت جنسیتی» و اشکال مختلف اون صحبت کردیم. برای یادآوری کوتاه بگم که خشونت جنسیتی به هر خشونتی گفته میشه که به دلیل جنسیت و یا گرایش جنسی شخصی بهش تحمیل میشه. فرد اعمالکننده خشونت درست مثل فردی که بهش خشونت میشه میتونه هر جنس و جنسیت و گرایش جنسی داشته باشه. این خشونت، آسیبها و صدمات فیزیکی یا روحی روانی، جنسی، و همچنین تهدید به انجام این اعمال و هر عملی که موجب سلب آزادی فرد بشه رو شامل میشه. افراد عضو جامعه رنگینکمانی در بسیاری کشورها مثل ایران با فرهنگ بسته و مذهبی و نبود قانون مشخص در حمایت از این افراد، به دلیل ناآگاهی و عدم دسترسی به اطلاعات درست در زمینه مسائل جنسی و جنسیتی بخاطر رفتار و یا گرایش جنسی، هویت و یا بیان جنسیتیشون بیشتر در معرض خشونت و آسیبهای روحی و روانی و فیزیکی و قرار میگیرن. این رو هم گفتیم که در صورتی که همین افراد عضو جامعه دیگری، مثلا اقلیتهای دینی و مذهبی یا قومی باشن، و یا ناتوانی و کمتوانی خاصی داشته باشن، فشار این خشونتها و تبعیضها باز هم بیشتر میشه.
برنامه این هفته من یک ترنس هستم را از اینجا بشنوید:
امروز میخوام درباره تجربه شما از خشونت، به عنوان عضوی از جامعه رنگینکمانی، که در شرایط مختلف با اون روبرو شدید و تجربهاش کردید، حرف بزنم. برای خیلی از ما تجربه این خشونتها از سن خیلی پایین و در اکثر مواقع از خانواده شروع میشه و بعد کمکم در محیط مدرسه و اجتماع به اشکال دیگهای با اون مواجه می شیم. دوستی برامون از تجربه خودش از کودکی تا امروز اینطوری تعریف میکنه:
«سلام شایا جان، من یک زن ترنس هستم و همونطور که گفتی ما روزانه با انواع خشونت مواجه میشیم. از خانواده گرفته تا جامعه. خانواده من از همون سنین کودکی که من درک درستی از خودم و هویت جنسیتیم نداشتم، به خاطر رفتارهای متفاوتی که با پسرهای دیگه داشتم، سرزنشم میکردن و بهم سرکوفت میزدن و حتی خیلی از مواقع تنبیه هم میشدم. وقتی وارد مدرسه شدم شرایط بدتر هم شد. بچهها مدام مسخرهام میکردن، اجازه نمیدادن که در بازیها شرکت کنم، حتی باهام دعوا میکردن و کتکم میزدن، هر روز کیف و کتابهام رو یه گوشه کلاس پیدا میکردم و وقتی هم میخواستم اعتراض کنم بهم میگفتن: ” به تو هم میگن مرد؟ آبروی هرچی مرده بردی “.
متلکهایی که هر روز توی جامعه میشنویم و نگاههای پر از سوال مردم، توی تاکسی، توی اتوبوس، توی خیابون، فرقی نداره، همه جا… غرغرهای همیشگی خانواده که: ” چقدر خودت رو توی آینه نگاه می کنی؟ این چیه پوشیدی؟ اینو بپوش، اونو نپوش، این چیه واسه خودت خریدی؟ مردم پسر دارن، ما هم پسر داریم. به خاطر تو سرمون رو نمیتونیم جلوی کسی بلند کنیم. آبرومون رو جلوی در و همسایه بردی” .
حالا هم که دیگه بزرگ شدم و سر کار میرم، پچپچ و خندههای مدام همکارانم سر کار. نگاهشون که واقعا آزارم میده، مثل خنجری میمونه که به قلبم فرو میره. با وجودی که سالهاست این رفتارها رو دیدم و تجربه کردم اما هنوز هم برام آزاردهندهست. اگه اینا اسمش خشونت نیست، پس چیه؟
مردم ما مدام توی فضای مجازی درباره ترنسها حرف میزنن و مطلب میخونن، اما رفتارشون در برخورد واقعی با یک ترنس هیچ تغییری نکرده. کی میخوایم یاد بگیریم که زندگی هرکسی به خودش مربوطه، که آدمها با همدیگه متفاوت هستن و ما باید بهشون احترام بذاریم؟ کی یاد میگیریم که به کسی به خاطر تفاوتی که داره نگاه بد نکنیم؟ مسخرهاش نکنیم، توهین و فحاشی نکنیم.
خواستم بگم اینا خشونتهاییه که من و دوستایی که مثل من هستن هر روز تجربه میکنیم و شاید دیگران و یا حتی خودمون متوجه نباشیم که اینها خشونته و رفته رفته به روح و روان و سلامت مون آسیب میزنه.»
دوست عزیزم کاملاً درست میگی، متاسفانه خیلی از افراد فکر میکنن خشونت فقط فیزیکی و جنسیه، در صورتی که خشونتی که با نگاه، رفتار، زبان منتقل میشه، میتونه اونقدر تاثیر عمیق و مخربی روی روح و روان یک شخص بذاره که سلامتش رو تحت تاثیر قرار بده و اثرات منفیش در تمام طول زندگی فرد همراهش باشه.
ما همیشه مشتاق دریافت نظرات و پیشنهادات و داستانها و تجربیات شما هستیم. برای ارتباط با ما مثل همیشه در اینستاگرام میتونید با هشتگ #من_یک_ترنس_هستم با من در ارتباط باشین. اما حتماً از راههای ارتباطی با رادیورنگینکمان هم استفاده کنید تا پیامهاتون رو در برنامههای دیگه رادیو هم بشنویم:
خشونت ممکنه از طرف اعضای خانواده، بستگان، همسر، پارتنر، شریک جنسی، همسایه، همکار، جامعه، افراد در شبکههای مجازی و حتی از طرف مجری قانون هم صورت بگیره. خیلی از ترنسها برای اخذ مجوز جراحی تغییر جنس یا تطبیق جنسیت با برخوردهای بد و توهینآمیز مراجع قانونی روبرو میشن و این شکل از خشونت رو به دفعات تجربه میکنن.
«من ۲۱ سالمه و در شهر کرج زندگی میکنم. سه ساله در تلاش هستم تا بتونم مجوز لازم برای جراحی تغییر جنس رو دریافت کنم. قبل از اون هم کلی تلاش کردم و سختی کشیدم تا بتونم خودم رو به خانوادهام بشناسونم و رضایتشون رو جلب کنم.
بعد از کلی تلاش و تشکیل چندین جلسه کمیسیون در پزشکی قانونی برای بار سوم با هزار بدبختی تونستم اجازه تشکیل کمیسیون مجدد رو از مراجع قضایی بگیرم. ولی ناباورانه با برخورد بسیار بدی مواجه شدم. بهم گفتن: ” ترنس ها قابل درمان هستن و ما دیگه برای جراحی مجوز نمیدیم” .
دفعه اول هم بهم گفته بودن: ” ظرفیت مجوز دادن به ترنسها تموم شده و شما باید دو سال بری انستیتوی روانشناسی ایران “.
من واقعاً متوجه نشدم که “ظرفیت ترنسها” یعنی چی؟ و الآن هم که دیگه تصمیم گرفتن ما رو درمان کنن. واقعاً خسته شدم. بعد از این همه دوندگی مجبورم برم و از یک شهر دیگه مجدد درخواست بدم، حالا اونجا برخوردشون چطور باشه و چه سنگی جلوی پام بیندازن رو نمیدونم.»
برخوردهای اینچنینی در دستگاه قضایی و همینطور در بین پزشکها و روانپزشکها، در برخورد با ترنسها زیاد دیده میشه. دلایل و راه کارهای غیر کارشناسانهای که هیچ کمکی به شخص نمیکنه و فقط شرایط رو براش دشوارتر و موانع رو در مسیر پیش رو بیشتر میکنه.
معمولاً فردی که با خشونت مواجه میشه اولین چیزی که به ذهنش میرسه اینه که به یک مرجع قانونی مراجعه کنه، ولی وقتی خشونت از طرف همون مرجع قانونی اعمال بشه، چه باید کرد؟
متأسفانه گروه حساسی مثل جامعه رنگینکمانی، در کشوری مثل ایران که هیچ قانونی برای حمایت از اونها وجود نداره، در مواجهه با عملی خشونتآمیز، در دسترسی و استفاده از مکانیزمهای حمایتی و یا مراجع قانونی مسئول هم مورد تبعیض قرار میگیرن و در مقایسه با دیگر اقشار جامعه با چالشهای متفاوتی روبرو میشن.
دوست دیگه ای که یک همجنسگرای زنه، به مسئله بسیار مهمی اشاره کرده و از تجربه خودش با خانوادهش گفته:
«خانواده من هیچ درکی از رابطه بین دو همجنس ندارن و اصلا نمیدونن که من همجنسگرا هستم. به فکر ازدواج من هستن و هر شب این بحث، که من باید با یک مرد ازدواج کنم رو پیش میکشن و من تا صبح از فکر و خیال و سردرد خوابم نمیبره. هرطور فکر میکنم میبینم با داشتن این خانواده سنتی و مذهبی روز به روز شرایط برام سختتر میشه. هیچ آزادی عملی ندارم. خانواده من دختر رو مثل یه پرنده توی قفس میکنه. راستش گاهی فکر میکنم شاید بهتر باشه که تغییر جنس بدم تا دست از سرم بردارن، اما پیش خودم میگم اون هم یه مشکل جدیده و یه دردسر تازه میشه.
خیلی وقتها این فکر احمقانه به سرم میزنه که زندگیم رو تموم کنم، اما عشق دختری که دوستش دارم مانع این کار میشه.»
دوست عزیزم، شرایط سختی که داری رو کاملاً درک می کنم و می دونم چه روزهای سختی رو پشت سر میذاری، اما امیدت رو از دست نده و قوی باش و سعی کن با عشقی که در وجودت هست شرایط رو تغییر بدی و روزهای خوبی رو بسازی. به تغییر جنس یا تطبیق جنسیت به عنوان یک راه حل برای رهایی از همجنسگراستیزی فکر نکن. گرایش جنسی و هویت جنسیتی دو چیز متفاوت هستن و متأسفانه در ایران این دو مقوله رو از هم جدا نمیکنن و خیلیها رو به اشتباه و به زور زیر تیغ جراحی می فرستن.
این دوستمون به مسئله بسیار مهمی اشاره کرد، ازدواج و روابط ناخواستهای که خیلی از افراد با هر گرایش جنسی و هویت جنسیتیای، مجبور به بودن و موندن در اون میشن و زندگی خودشون و افراد دیگهای رو تحت تاثیرات منفی این اتفاق قرار میدن. در برنامههای بعدی حتماً به این موضوع میپردازیم و بیشتر راجع بهش حرف میزنیم.
There are no comments
Add yours