دگرباشان در شهر‌ها و روستاهای کوچک؛ طعم تلخ تبعیض مضاعف

۰x0

ایران کشوری است، با جمعیتی هشتاد و سه میلیون نفری و تنوع قومی و فرهنگی و زبانی گسترده. این تنوع قومی که از شمال تا جنوب کشور را با حضور اقوامی چون ترک­ ها، عرب ­ها، بلوچ­ ها، کردها و بسیاری از اقوام دیگر با زبان یا گویش مختص به خود دربرگرفته، کل واحدی را تشکیل داده  که ایران نام دارد.

در مورد میزان تحصیلات جامعه ایرانی  بر طبق  آخرین آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران  نود و یک درصد مردان و هشتاد و چهار درصد زنان را جمعیت باسواد تشکیل می ­دهند که این  دامنه ای از خواندن و نوشتن صرف تا تحصیلات دانشگاهی را در برمی ­گیرد. اما ذکر این نکته هم ضروری است که این آمار در نقاط مختلف کشور و میان کلانشهرها، شهر­­­­­‌‌های کوچک و روستاها تفاوت قابل توجهی دارد. بر طبق نتایج، بیشتر جمعیت با سواد کشور، متمرکز در کلانشهرها مثلا شهر تهران هستند.

اگرچه رشد تحصیلات و جمعیت جوان خواهان تغییر باعث شده تا جامعه ایران از سنت به سمت مدرنیته حرکت کند اما این حرکت به  گفته بسیاری از کارشناسان به کندی پیش می رود و هنوز جامعه از پذیرش تغییراتی  که منجر به بهبود شرایط برای بسیاری از گروه­ ها از جمله اقلیت ­های جنسی و جنسیتی می شود، سر باز می ­زند. علت ­های زیادی هم ذکر شده از جمله نقش پررنگ مذهب، نبود قانون حمایتی، وجود فرهنگ مردسالار در جامعه و در شکل کوچک تر پدرسالار درخانواده و همچنین کمبود یا نبود آموزش­ های لازم در مدارس و دانشگاه­ ها که باعث شده تا گروه­ ها و اقلیت­ های آسیب پذیر همچون  دگرباشان در جنگی هر روزه برای بدست آوردن آزادی های فردی باشند.

اگرچه اوضاع در سراسر ایران برای زندگی دگرباشان سخت و طاقت فرسا­ست اما این شرایط درهمه نقاط ایران کیفیت و سختی های یکسانی ندارد. برای مثال شما نمی ­توانید زندگی یک مرد همجنسگرای ساکن تهران را با زندگی مرد همجنسگرای ساکن در یکی از نقاط مرزی ایران مقایسه کنید. علاوه بر این اوضاع در هر استان هم بسته به اینکه شما در مرکز استان زندگی می کنید یا شهرها و روستاهای کوچک می­تواند بسیار متفاوت باشد. اما به طور کلی قاعده بر این است که هر چه شما از تهران دورتر شوید، شرایط هم به آرامی رو به پیچیدگی و سختی می ­رود.


اما چرا اوضاع می ­تواند در پایتخت در قیاس با دیگر نقاط ایران تا این حد متفاوت باشد؟ در پاسخ به چرایی این پرسش دلایل بسیاری می توان آورد. برای مثال عده ای از توسعه  نامتوازن در ایران صحبت می ­کنند. به این صورت که انبوه منابع آموزشی و تحصیلی  و سهولت دسترسی به آنها در جایی مثل پایتخت باعث شده تا رشد فرهنگی و فکری در این نقطه از کشور، بیشتر از هر نقطه ای در ایران باشد. 

مثال ساده­ ی دیگر می ­تواند به میزان دسترسی  افراد به اینترنت و رسانه های ارتباط جمعی باشد که بازهم کیفیت خدمات رسانی در این حوزه در جایی مثل تهران بهتر از سایر نقاط ایران است. 

همین تمرکز توسعه و پیشرفت در پایتخت، نسبت به استان ­های دیگر، باعث شده تا کیفیت زندگی هم برای افراد دستخوش تغییر شود. چرا که  همه ما می ­دانیم آموزش بیشتر و دسترسی آسان به اطلاعات، چشم افراد را نسبت به حقایق دور و بر آنها باز می کند و آنها را از آنچه تا به حال از آن درک درستی نداشتند آگاه می ­کند و باعث می ­شود که عقاید و تابوها و سنت­های غلط، جای خودش را به اطلاعات به روز و صحیح بدهد. 

با این توضیحات عجیب نیست اگر بگوییم در استان های کمتر توسعه یافته و محروم و یا بیشتر استان های مرزی آمار ازدواج های اجباری و کودک همسری و ختنه زنان بالاتر است که همین شرایط  زندگی را برای زنان دگرباش بسیار سخت کرده است. علاوه بر این رواج کلیشه های مردانگی و زنانگی و تقسیم جامعه در دوگانه­ ی زن یا مرد شرایطی خسته کننده و فرسایشی را برای همه ی دگرباشان به وجود آورده است. برای نمونه سپیده، زن همجنسگرا که سالها در شهر سنندج مرکز استان کردستان زندگی کرده است به من از زمانی گفت که خانواده اش او را بالاجبار به عقد پسر عمویش درآوردند:

«هفده سال داشتم و هنوز درگیر شناخت خودم و گرایشم بودم، جو شهر ما به شدت بسته بود و آسون نبود بتونی کسی رو مثل خودت پیدا کنی. از طرف دیگه شرایط خانواده ام و جنس تفکرات پدرو مادرم به شکلی نبود که به خودم اجازه بدم با اونها درد و دل کنم و رازم رو به اونها بگم. حال خوبی نداشتم، احساس تنهایی می ­کردم، مثل فنری شده بودم که هر لحظه احتمال پریدنش میره. با همه ی این شرایط  امیدوار بودم که در آینده بتونم شرایط بهتری برای خودم مهیا کنم ولی درهمون ایام بود که خانواده ام تیر آخر را به زندگی من زد. اون موقع عموی بزرگم به بابام پیشنهاد داد تا منو به عقد یکی از پسرعموهام دربیاورند و تلخ اینجا بود که پدرم بدون مشورت با من به اونها پاسخ مثبت داده بود. انگار که رضایت من اصلا مهم نبود. می دونستم که کابوس ازدواج ممکنه روزی سراغ من هم بیاد ولی فکر نمی کردم این قدر زود. یادم میاد هر چقدر به پدرم التماس کردم، درسم را بهانه کردم از خواهر­ها و برادرهام کمک خواستم ولی فایده ای نداشت، مادرم هم مطیع کامل بابام بود و هرچه بابام می­گفت نظراوهم بود.”

سپیده در ادامه از دو سال سختی تعریف کرد که زیر یک سقف با همسرش زندگی کرده است و سرانجام  بعد از کشمکش های فراوان توانسته از همسرش طلاق بگیرد. او گفت که الان در تهران زندگی می ­کند و اگرچه از لحاظ مالی شرایط سختی را می ­گذارند، اما همین که مجبور نیست با کسی که نمی ­خواهد زیر یک سقف بماند، راضی است.

اگرچه انتظار می ­رود در جامعه مردسالار ایران شرایط برای مردان بهتر باشد، اما اوضاع برای مردان همجنسگرا به آسانی نمی گذرد. چهاردهم اردیبهشت ماه امسال، یعنی سال ۱۴۰۰ شمسی بود که خبر قتل علیرضا فاضلی منفرد، مرد همجنسگرای عرب ساکن در خوزستان، جامعه ی دگرباشان را نه تنها درایران که در سراسر دنیا در بهت و شوک فرو برد. 

در حالیکه  علیرضا در تلاش بود تا از شرایطی سختی که در آن است فرار کند و به کشور ترکیه پناهنده شود، به دست مردان خانواده ­اش، به شکل فجیعی به قتل رسید. در فایل صوتی که از او پخش شده، او از شرایطی گفته که زندگی را برایش غیر قابل تحمل کرده بود. علیرضا گفته بود که ازطرف خانواده پدری­ اش تحت فشار بوده و از سوی آنها تهدید به قتل شده است و تلخ­ تر اینکه پدرش هم از آنها حمایت کرده بود. 

علیرضا همچنین از شرایط جامعه انتقاد داشت و از این می گفت که در شهر اهواز که او در آن زندگی می کرد حتی آرایش کردن هم می تواند برای او با خطرات فراوانی همراه باشد. علیرضا در صحبت هایش به مواردی اشاره کرد که دیگر اعضای جامعه ال جی بی تی هم سالهاست درگیر آن هستند.

 از تمام آنچه از ابتدا گفته شد این نکته برای ما  کاملا مشخص شد که جامعه دگرباشان ایران نسبت به دیگر افراد و گروه­ها و اقلیت ­های ساکن در ایران با سختی ­ها و چالش ­های بسیار بیشتری مواجه هستند و این چالش­ ها  برای دگرباشانی که ساکن در مناطق کمتر توسعه یافته و محروم که سهم ­شان از پیشرفت و توسعه کمتر بوده یا هنوز درگیر سنت­ها و آداب و رسوم کهنه هستند دو چندان است. 

به عبارتی از روزیکه در میان خانواده خود را به عنوان بخشی از جامعه دگرباشان می شناسند  تا زمانی که وارد محیط تحصیل و کار و جامعه می شوند باید با بدیهی ترین مسائلی درگیر باشند که یک شخص دگرجنسگرا ممکن هیچ گاه در زندگی، آن ها را تجربه نکند. با این همه دگرباشان ایرانی اگرچه در وضعیت بسیار سختی زندگی می‌کنند، اما هیچ­گاه بیکار ننشسته اند و همواره از هر راهی که توانسته اند از حق و حقوق خود دفاع کرده اند. از جنبش “توهم بگو”  گرفته تا صحبت با رسانه ها و جلب حمایت اقشار تاثیر گذار جامعه نظیر نویسندگان، هنرمندان، فعالین حقوق بشر و غیره. که در نهایت ماحصل همین تلاش ها بود که باعث شد برای اولین بار و پس از قتل علیرضا فاضلی منفرد افراد مشهور و تاثیر گذار زیادی پا به عرصه بگذارند و از جامعه دگرباشان حمایت کنند. افرادی چون ابراهیم حامدی خواننده سرشناس ایرانی که در پیامی ویدئویی که اولین بار برای رادیو رنگین کمان فرستاده بود حمایتش از جامعه دگرباشان و انزجارش از حرکت های دگرباش ستیزانه را اعلام کرده بود.

نویسنده: علی عارفی


There are no comments

Add yours