تقریبا دو هفته پیش طالبان در روز ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ که مصادف است با ۲۴ اسد یا مرداد ۱۴۰۰ تمامی ولایات بزرگ افغانستان از جمله کابل پایتخت افغانستان را به تصرف خود درآورد. با فرار اشرف غنی رئیس جمهوری سابق، نظام جمهوریت در افغانستان سقوط کرد.
بیش از دو هفته است که مردم افغانستان زیر سایه پرچم طالبان زندگی خود را میگذانند. برای بسیاریها عادت کردن به سختگیریهای طالبان، دشوار است. براساس روایت مردم افغانستان، آرامش و امنیت نسبی به شهرها برگشته است. اما کاروبار خوابیده و محدویتهای زیادی وضع شده است.
در شرایطی که بیشتر مردم افغانستان نگران وضع شدن محدودیتها و از دست دادن کار و آزادیهایشان هستند، دگرباشان افغان نگران از دست دادن جان خودشان هستند.
امروز سمیر مرد همجنسگرا از کابل مهمان ما است تا از زندگی زیر سایه طالبان بگوید.
آرتمیس: «سلام سمیر جان. خوش آمدی به برنامه اینجا پامیر. ممنون که دعوت ما را پذیرفتی».
سمیر: «علیکم سلام. تشکر از اینکه من را در رادیو رنگینکمان دعوت کردی. سلام خاص هم به همکارانتان و کسانی که صدای من را میشنوند».
آرتمیس: «خب سمیر از از چه سنی و چطوری متوجه همجنسگرا بودنت شدی؟»
سمیر: «من قبلا که خرد بودم نمیدانستم که همجنسگرا هستم. بعد موقعی که ۱۸ ساله شدم، فهمیدم که من یک گی و از اعضای جامعه الجیبیتی هستم. این را از طریق دوستانم فهمیدم. قبل از آن من نمیدانستم. اما دوستانی داشتم که شبیه من بودند و مثل من رفتار میکردند. یک روز از آنها پرسیدم که کمک کنند که من کی هستم. آنها به من فهماندند که من همجنسگرا هستم. من وقتی که فهمیدم همجنسگرا هستم، دیدم خیلی گناه دارد و احساس گناه میکردم. اما من اصلا نمیتوانستم احساسات خودم را کنترل کنم. همجنسگرایی چیزی است که دست خودت نیست. من خیلی میخواستم خودم را کنترل کنم ولی نمیتوانستم».
آرتمیس: «چطوری با خودت کنار آمدی و این احساس گناه را از بین بردی؟»
سمیر: «عزیزم من هر چقدر که تلاش کردم که خودم را از این حس بیارم بیرون، نتوانستم. چون من یک همجنسگرا بودم وقتی بقیه دوستانم را میدیدم دل من سمت آنها میرفت. دلم میخواست من هم مثل بقیه دوستانم باشم و مثل آنها عادی زندگی کنم و بعد کم کم خودم را پذیرفتم».
آرتمیس: «پرورش یک فرد دگرباش در یک جامعه سنتی و مذهبی، باعث میشود فرد در مرحله اولیه خودشناسی و به دلیل تابوهایی که در ذهنش شکل گرفته، این مسئله را گناه و خلاف عرف بداند و خودش را سرکوب کند و نپذیرد اما خوشحالم که با خودت کنار آمدی. اما سمیر مسئله دیگری که دگرباشان را تهدید میکند، تهدید و خشونت از سمت یک جامعه سنتی و مذهبی است. علاوه بر مذهبی بودن خود فرد که از خودش صدمه میبیند، دگرباشان از سمت اطرافیان خودش هم با این عقاید صدمه میبینند».
سمیر: «بله دقیقا. من آزار و اذیت در کوچه و خیابان دیدم. حتی آزار و اذیت از سمت نیروهای امنیتی دیدم. هر وقت من میرفتم بیرون و یا وقتی با دوستانم میرفتیم “کروکی” و از آنجا که بیرون میآمدیم، نیروهای امنیتی ما را با خودشان میبردند. بعد به ما میگفتند که اگر با ما باشید و با ما یکجا شوید، خوب است اما اگر با ما یکجا نشوید ما بالایتان/برایتان دعوا/پرونده قضایی باز میکنیم و میگوییم که شما همجنسگرا هستید. هیچ وقت یادم نمیرود که یک روز در شهرنو کابل بودم و یک موتر/ماشین پلیس کنارم ایستاد شد و به من گفت که بیا بالا اما من نرفتم. بعد چهار نفر من را بزور سوار موتر/ماشین کردند و با خودشان به حوزه پلیس بردند. شاید باورتان نشود اما هشت نفر به تجاوز کردند. یک روز در خیابان روان بودم به سمت خانه ولی چند بچه/پسر من را سوار ماشین کردند و من را یک جای خیلی دور بردند. خیلی من را لت و کوب کردند. خیلی لت کردند و اذیت شدم. همان جا هم دو نفر بالای من تجاوز کردند. هیچ وقت یادم نمیرود که دستها و پاهایم را بسته بودند و بالایم تجاوز میکردند».
آرتمیس: «متاسفم بابت تجربیات تلخی که داشتی و امیدوارم دیگر تجربه نکنی. سمیر بیش از دو هفته میشود که طالبان آمدند. از طالبان برای ما بگو. اینکه زندگی چقدر برایت سخت شده است در این مدت حضور طالبان».
سمیر: «خب عزیزم وقتی طالبان آمدند، من خیلی ترسیدم. طالبان همجنسگرایی را جرم میدانند و اگر متوجه شوند آنها را تیرباران میکنند و میکشند. آنها پشت/دنبال همجنسگرایا میگردند. همان جاهایی که ما قبلا با دوستانمان میرفتیم و میگشتیم، الان پر از سرباز طالب است. دو روز پیش فهمیدم که طالبان دوست همجنسگرای من را همراه دو دوست دیگرش، سرشان را پوشاندند و با خودشان بردند بعد توی بازار آنها را لت و کوب کردند و بردند. من میترسم که اگر آنها درباره من بگویند من را هم با خودشان ببرند و بکشند».
آرتمیس: «سمیر لطفا درباره دستگیری این سه نفر اطلاعات بیشتری بده. اینکه چطوری طالبان فهمیدند که همجنسگرا هستند و الان آیا از آنها خبری داری؟»
سمیر: «آن سه نفر ویدیوهای رقصشان در محافل در کابل دست به دست میشد. چند نفر از آنها شکایت کردند به طالبان. به آنها گفتند فلان جا چندتا همجنسگرا زندگی میکنند. بعد آنها را گیر کردند و خیلی لت و کوب کردند. بعد کیسه سیاه روی صورتشان انداختند و با خودشان بردند. فعلا اطلاعات بیشتری از آنها ندارم. تلفنهایشان خاموش است و هیچ راه ارتباطی نداریم. نمیدانم که زنده هستند یا مرده و یا دارند شکنجه میشوند. تلفنهایشان خاموش است. خیلی جگر خون هستم از این خبر. وقتی خبر شدم که الجیبیتیها را دستگیر میکنند خیلی حالم بد شد».
آرتمیس: «آیا بعد از شنیدن این خبر اقدامی انجام دادی برای تامین امنیت خودت؟»
سمیر: «عزیزم من نتوانستم از افغانستان بیرون بروم. فعلا در کابل در خانه هستم و نمیتوانم بروم بیرون. چون جایی نیست و یا دولتی نیست که بگویم که من همجنسگرا هستم و به من کمک کنید. به طالبان هم نمیشه گفت چون اگر بفهمند من را میکشند و تیرباران میکنند. فعلا در خانه هستم. نمیدانم که چطور خودم را از این خطر نجات دهم».
آرتمیس: «سمیر جان سوالی که برای خیلیها شاید مطرح باشد این است که مگر در دولت قبل دگرباشان حق و حقوقی داشتند که الان آن را با آمدن طالبان از دست دادند؟ خود تو بین صحبتهای قبلیات گفته بودی که از سمت نیروهای امنیتی مورد تجاوز و خشونت قرار گرفتی. چه فرقی بین حکومت قبل و طالبان وجود دارد؟»
سمیر: «بله ما از دولت قبل هم شکایت داشتیم. دولت قبل هم خیلی خیلی بدرفتاری میکرد. حتی چند روز قبل اینکه طالبان بیاید آزار و اذیت با من صورت گرفته بود. در دولت قبل اگر کسی را دستگیر میکرد آزار و اذیت جنسی میکرد، شکنجه و بندی/زندانی میکرد. اما الان که طالبان آمده و اگر بفهمد که الجیبیتی هستی نه شکنجه میکند و نه بندی/زندانی، بلکه تیرباران میکند. در دولت قبل یک مقدار آزاد بودم و میتوانستم پتلون/شلوار بپوشم و آزاد در خیابان بروم اما الان حتی از خانه بیرون آمده نمیتوانم»
آرتمیس: «من یادم است که دگرباشان افغان ساکن کابل مکانی را داشتند که آنجا دور هم جمع میشدند و با هم خوش میگذراندند. یا دگرباشان در فیسبوک و شبکههای اجتماعی فضای امنی را برای هم ایجاد کرده بودند و با هم دوست میشدند. اما الان با آمدن طالبان حتی این آزادیهای کوچکتان تحت تاثیر قرار گرفته و از بین رفته؟»
سمیر: «بله آرتمیس جان. ما قبلا در کروکی که به نام “کابل کروکی” بود همدیگر را ملاقات میکردیم. در فیسبوک و مسینجر گروه داشتیم و با هم حرف میزدیم. اما الان فیسبوک ندارم چون وقتی طالبان آمد همگی توافق کردیم که فیسبوکمان را پاک کنیم چون یک وقت طالبان به عنوان یک الجیبیتی بین ما بیاید و لو برویم. آرتمیس جان ما دیگر مثل قبل نمیتوانیم یکدیگر را ببینیم، ملاقات کنیم، رقص کنیم، قصه و مزاح کنیم. باور کن خیلی پشت آن روزها دق/دلتنگ شدم و نمیدانم چه چارهای کنم».
آرتمیس: «سمیر با وجود این خطراتی که تو را تهدید میکند آیا از نهادی کمک گرفتی یا سعی کردی از طریق میدان هوایی از افغانستان خارج شوی؟»
سمیر: «آره عزیزم من فرودگاه هم رفتم. دور برش طالبان بود. آنجا طالبان تیر هوایی میزد. من خیلی از تیراندازی ترسیدم و من از آنجا برآمدم. من به سازمان ملل هم رفتم اما به من گفتند کارمندان اینجا نیستند و همه رفتند به فرودگاه. الان کسی هم نیست که من گپهای خودم را برایشان برسانم و بگویم که من در خطر هستم».
آرتمیس: «سمیر همانطور که خودت اشاره کردی، دگرباشان افغان را خطرات زیادی مثل مرگ تهدید میکند. به نظرت کشورهای غربی و نهادهای حقوق بشری چه کمکی میتوانند به شما کنند؟»
سمیر: «آنها خودشان میدانند که الجیبیتیها در معرض خطر هستند. آنها باید کمک کنند تا الجیبیتیها بتوانند خودشان را از افغانستان بیرون بکشند تا از دست طالبانی که آنها را میخواهند بکشند، دور باشند. من از سازمان ملل میخواهم که به همه همجنسگراها کمک کند تا بتوانند خودشان را بکشند بیرون و نجات پیدا کنند. چون الجیبیتیها الان در معرض خطر هستند و طالبان دنبال آنها میگردند تا آنها را پیدا کنند و تیرباران کنند و بکشند. از نظر آنها این یک گناه کبیره است. من از آنها تقاضا دارم لطفا ما الجیبیتیها را از افغانستان بیرون ببرند».
آرتمیس: «سمیر اگر سازمان و نهادی نتواند که به تو کمک کند که از افغانستان خارج شوی، چه آیندهای را برای خودت متصور هستی؟»
سمیر: «این سوال یک مقدار مشکل است. الان که طالبان در افغانستان است و داعش هم که آمده من مطمئن هستم زیر توپ و تفنگ کشته میشوم. من نمیتوانم تصور کنم که در آینده زنده هستم. حتی نمیتوانم الان فکر آینده را بکنم».
آرتمیس: «سمیر جان امیدوارم راهی برایت پیدا شود و از این شرایط نجات پیدا کنی عزیزم. سمیر چه پیامی برای کسانی که الان صدایت را میشنوند داری؟»
سمیر: «پیام من این است که لطفا، لطفا و لطفا خواهش میکنم که به ما کمک کنید تا ما از این ظلم و ستم نجات پیدا کنیم. طالبان اگر ما را پیدا کنند، ما را میشکند. خواهش من این است که کمک کنند از اینجا بیرون برویم و به یک جای امن برویم. لطفا کمک کنید تا از این خطر و تهدید خودمان را دور کنیم».
آرتمیس: «سمیر جان من برای تو و دوستانت آرزوی سلامتی و موفقیت دارم. امیدوارم از این شرایط سخت نجات پیدا کنید. ممنون از اینکه در گفتگو با رادیو رنگینکمان شرکت کردی و تجربیاتات را با ما به اشتراک گذشتی».
سمیر: «تشکر از خودت که من را در رادیو رنگینکمان مصاحبه کردی و اجازه دادی درد و دل کنم. تشکر. دوستتان دارم».
برنامههای رادیو رنگینکمان به سوی افغانستان هر سه شنبه ساعت ۹ شب به وقت کابل و تهران پخش میشود.