گفتگوی اختصاصی با عقیل عبیات، شریک عاطفی علیرضا

aaaa

عقیل عبیات، کنشگر حقوق ال‌جی‌بی‌تی و فعال عرب اهوازی شریک عاطفی علیرضا فاضلی منفرد بود که ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ به قتل رسید. علی فاضلی منفرد مشهور به علیرضا، همجنسگرای ۲۰ ساله و ساکن محله مسیر تصفیه شکر اهواز، توسط چند تن از مردان خانواده‌اش به منطقه‌ برومی در اهواز برده شد و روز چهارشنبه جسد او پیدا شده است. متهمان به قتل روز چهارشنبه با مادر علی فاضلی منفرد تماس گرفته و به او محل جسد را خبر داده‌ و گفتند که می‌تواند جسد علیرضا را زیر نخل پیدا کند.

 

در گفتگوی اختصاصی با رادیو رنگین‌کمان، عقیل عبیات از جزییات این فاجعه و رابطه خود با علیرضا می‌گوید. با این توضیح که محتوای این گفتگو می‌تواند برای برخی آزار دهنده باشد. این گفتگو را آرتمیس اکبری انجام داده است.

 

آرتمیس: «عقیل جان، ممنون از اینکه دعوت ما را پذیرفتی. من و رادیو رنگین‌کمان به نوبه خودمان به تو و جامعه ال‌جی‌بی‌تی تسلیت می‌گوییم. متوجه هستم که ممکن است روایت جزئیات حادثه برایت دردناک باشد اما عقیل جان برای روشن شدن بهتر فاجعه، از جزئیات حادثه برای ما بگو. اینکه دقیقا چه اتفاقی رخ داده است؟»

عقیل: «قبل از هر چیزی تسلیت عرض می‌کنم خدمت دوستان، خانواده علیرضا و جامعه ال‌جی‌بی‌تی. این‌طور باید بگویم که فقط چند روز مانده بود تا علیرضا از ایران خارج شود. فقط چند روز مانده بود تا سختی‌هایی را که متحمل شده بود، به پایان برسد. فقط چند روز مانده بود که طعم آزادی را بچشد اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد و به طرز فجیعی کشته شد. علیرضا روز یک‌شنبه رفته بود و کارت پایان خدمتش را بگیرد. به من گفته بود که روز سه‌شنبه به موبایل فروشی می‌رود تا گوشی‌اش را عوض کند و اطلاعات گوشی قدیمی‌اش را وارد گوشی جدیدش کند تا بتواند گوشی قدیمی‌اش را بفروشد. در همان حین برادر ناتنی‌اش وارد مغازه می‌شود و به علیرضا می‌گوید که بیرون از مغازه پدرت منتظر است و با تو کار دارد. در حینی که علیرضا بیرون می‌رود، برادر ناتنی و پسرعموهایش او را به زور وارد ماشین می‌کنند و او را به منطقه‌ای در بیرون از اهواز می‌برند. الان دقیقا نمی‌دانم اسم منطقه چیست. یا “برومی” یا “الهایی” بود. اسم دقیق منطقه را من نمی‌دانم چون اطلاعات ضد و نقیضی هست. بعد علیرضا را به شکل فجیعی می‌کشند و روز بعد به خانواده‌اش اطلاع می‌دهند که علیرضا کشته شده و می‌توانند جسدش را در فلان منطقه زیر نخل پیدا کنند. هنوز برادر ناتنی‌اش دستگیر نشده است و به دنبالش هستند. طبق خبری که به من رسیده، قرار بود امروز مراسمی را برای علیرضا برگزار کنند اما برگزار نکردند. دلیلش هم این بوده تا برادر ناتنی‌اش دستگیر نشود، مراسمی برگزار نمی‌کنند».

آرتمیس: «منابعی می‌گویند علت اصلی قتل او، گرایش جنسی علیرضا بوده و خانواده‌اش از طریق کارت پایان خدمتش متوجه شده‌اند که همجنسگراست. آیا این را تایید می‌کنی؟»

عقیل: « ببین آرتمیس جان علیرضا کام‌اوت (آشکارسازی) نکرده بود و خانواده‌اش از گرایش جنسی‌اش مطلع نبوده‌اند. اما احتمالش است که از طریق کارت پایان خدمتش چنین چیزی را متوجه شده‌ باشند. من مطمئن نیستم چون ندیده‌ام که پاکت کارت پایان خدمتش باز شده باشد و من فقط شنیده بودم که پاکت کارت پایان خدمتش باز شده است. باز من صد در صد مطمئن نیستم که این اتفاق به خاطر کارت پایان خدمتش رخ داده باشد. اما طبقی که به من گفته شده است پاکت باز شده است. همان‌طور که می‌دانید کسانی که از طریق همجنسگرایی معافیت می‌گیرند، روی کارت یک سری بخش و ماده نوشته شده است که با یک گوگل ساده می‌شود متوجه شد که این معافیت به خاطر چیست». 

آرتمیس: « عقیل چطور با هم آشنا شدید؟ از رابطه‌تون برای ما بگو».

عقیل: «من و علیرضا از اواخر سال ۲۰۱۹ هم‌دیگر را می‌شناختیم. من و علیرضا از طریق گروهی که خود من در تلگرام ساخته بودم، آشنا شدیم و باهم صحبت کرده بودیم. اما بعدها حسی در من ایجاد شده بود و شاید هم در او هم این حس ایجاد شده بود. باعث شد که ما باهم خصوصی صحبت کنیم. او برایم از مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می‌کرد گفت. اینکه پدرش او را در اتاقی زندانی کرده بود یا اینکه برادر ناتنی‌اش به خانه‌ او هجوم می‌آورد برای آزار و اذیت او، اما مادر علی او را فراری می‌داد. بسیاری اتفاقات دیگری  رخ می‌داد که باعث می‌شد در خارج از خوزستان و در شهرهای دیگر مثل شیراز، تهران، شمال و کیش زندگی کند. ما می‌خواستیم با هم زندگی جدیدی را شروع کنیم. اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد. اما من برای خودم هیچ فکری ندارم چون قبول کردن این موضوع برای من خیلی سخت است. اعتماد کردن من به دیگران سخت‌تر شده است و من نمی‌توانم به اشخاص دیگر به راحتی اعتماد کنم.

آرتمیس جان حس خوبی به این دنیا و این زندگی ندارم. با خودم می‌گویم که ای کاش زمین جای بهتری برای ما می‌بود. واقعا خسته هستم اما امیدوارم روزی را ببینم یا حداقل نسل بعد بتوانند آزادانه زندگی کنند. من به خاطر همین مسئله، انرژی برای مبارزه می‌گیرم. آرزوی من این است که آن روز را ببینم. آن روزی که دوستان ال‌جی‌بی‌تی‌ام بتوانند در کنار خانواده‌شان بدون ترس اینکه امشب می‌خوابند فردا زنده می‌مانند یا نه، بدون اینکه در مورد این مسائل فکر کنند».

آرتمیس: «عقیل جان تو تجربه زیست در خوزستان، استانی که ساختار و بافت طایفه‌ای و قومی دارد را داشتی. بارها شنیدیم که یک طایفه یکی از اعضای خودش را به قتل می‌رساند و قتل‌های به اصطلاح ناموسی رخ می‌دهد و یا حتی جنگ‌ها و دعواهای بین طایفه‌ای صورت می‌گیرد. عقیل تو به عنوان کسی که در این استان زندگی کردی برای ما از این بافت طایفه‌ای و قومی بگو. اینکه چطور یک طایفه و یا یک ایل به خودش اجازه می‌دهد تا یکی از اعضای خودش  را به قتل می‌رساند؟»

عقیل: «آرتمیس جان این دعواهای طایفه‌ای فقط در خوزستان نیست و شما می‌توانید این را در کردستان هم مشاهده کنید. این مشکلات در بین ال‌جی‌بی‌تی‌های کرد هم باشد و خیلی دیدیم که ال‌جی‌بی‌تی‌های کرد نمی‌توانند به راحتی کام‌اوت (آشکار سازی) کنند چون ممکن است برای‌شان اتفاقات این چنینی بیفتد. اما چیزی که بین طایفه‌های عرب وجود دارد مسئله “آبرو” است. این مسئله شاید بین طایفه‌های کرد هم باشد. بحث آبرو در بین یک طایفه حرف اول را می‌زند. هر چیزی و هر شخصی که باعث شود آبروی یک قوم و یا یک شخص برود، او را از بین می‌برند. مثلا اگر مردی خبردار شود که زن او به او خیانت کرده به راحتی می‌تواند او را بکشد و هیچ ابایی هم از این کار ندارند. اما اینکه چطور این اتفاقات می‌افتد من هیچ ایده‌ای ندارم. من اصلا نمی‌توانم هیچ دلیلی بگویم که چرا این کار را می‌کنند. از نظر انسانی درست نیست. آن‌ها انسانیت را زیر پا می‌گذارند. واقعا هیچ توضیحی برای آن نیست».

آرتمیس: «عقیل به نظرت ریشه همه این خشونت‌ها علیه جامعه ال‌جی‌بی‌تی، چه از سمت خانواده و چه از سمت جامعه و حکومت در چیست؟»

عقیل: «آرتمیس جان مطمئنا دلیل اصلی این خشونت‌ها ناآگاهی مردم است. عدم آگاهی. ندانستن. چیزی ندانستن علت آن است. به نظر من اگر سازمان‌های حقوق بشری به جمهوری اسلامی فشار می‌آورد تا جمهوری اسلامی، قوانین هموفوبیک‌اش، ترنس‌فوبیک‌اش، لزبوفوبیک‌ و قوانین ضد زنش را تغییر می‌داد، اتفاقات این چنینی خیلی کمتر می‌شد. شاید به قدری اتفاقات این چنینی کم می‌شد که دیگر نیاز نبود ما برای آن این همه وقت صرف کنیم و آگاهی‌دهی کنیم. اما تا زمانی که این قوانین هموفوبیک وجود داشته باشد باز هم ما شاهد این اتفاقات هستیم. آرتمیس جان در مورد این مسئله من رسانه‌های بزرگ را مقصر می‌دانم چون آن‌ها درست در مورد این مسئله آگاهی رسانی نکردند. آن‌ها سهم بزرگی را در این مسئله دارند اما آنطور که باید باشد، فعالیت نکردند. شاید اگر این رسانه‌ها روزانه فقط چند دقیقه وقت می‌گذاشتند، این مردم به آن آگاهی بالاتر درباره جامعه ما می‌رسیدند و این اتفاقات نمی‌افتاد و این اتفاقات کمتر می‌شد».

آرتمیس: «راه حل را در چه می‌بینی؟ به نظرت برای کاهش این خشونت‌ها باید چیکار کرد؟»

عقیل: «ببین آرتمیس جان قتل علیرضا یک تلنگری است به همه سازمان‌ها مخصوصا سازمان ملل که در کارشان کوتاهی کردند. به نظر من باید فشار حداکثری به جمهوری اسلامی بیاورند تا قوانین‌اش را تغییر دهد. تا زمانی که این حکومت آخوندی زن ستیز و هموفوب وجود داشته باشد، باز ما این اتفاقات را خواهیم دید. ایران و ترکیه برای اقلیت‌های جنسی و جنسیتی، اقلیت‌های دینی و دیگر اقلیت‌ها، مکان مناسبی برای زندگی نیست. همان‌طور که چند ماه پیش برادر و پسرعموهای “سونیا دهقان” او را در سردشت کشتند، چند روز پیش هم علیرضا کشته شد، باز هم این اتفاقات رخ خواهد داد اگر قوانین تغییر نکنند».

آرتمیس: «همانطور که می‌دانی دگرباشان زیادی در ایران و افغانستان با خطرات و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند و به خاطر این خطرات تصمیم می‌‌گیرند از کشورشان خارج می‌شوند و بیشترشان به ترکیه پناهنده می‌شوند. تو الان ساکن ترکیه هستی و در ترکیه پناهنده شدی. به نظرت چقدر از این مشکلات و خطراتی که دگرباشان در کشورشان با آنها روبرو بوده‌اند، در ترکیه کم می‌شود؟»

عقیل: «من واقعا در ایران نمی‌توانستم زندگی کنم. مثل علیرضا اگر در ایران می‌ماندم، مانند علیرضا ممکن بود کشته شوم. در ترکیه مشکلات من حل نشده اما مشکلات و تهدیداتی که من را تهدید می‌کردند کمتر شده است. یعنی مشکلاتی که در ایران داشتم از بین رفته است اما در ترکیه مشکلات دیگری ایجاد شده است. شاید به خاطر فعالیت‌های من است. اما می‌توان گفت که به صورت کامل مشکلات من حل نشده است، شاید هم بیشتر شده باشد».

عقیل: «اشخاصی که در حاشیه زندگی می‌کنند، چه بسا خودشان اطلاعات کمتری نسبت به جامعه ال‌جی‌بی‌تی دارند. اما اشخاصی که در شهرهایی مثل تهران، اصفهان، شیراز و شهرهای بزرگتر زندگی می‌کنند، به خاطر وسایل ارتباطی بیشتر و امکانات بیشتر، قطعا اطلاعات بیشتری دارند. قطعا می‌توانند بهتر و راحت‌تر با خانواده‌اش در مورد این مسئله صحبت کنند».

عقیل:‌ « پیام من به کسانی که این برنامه را گوش می‌دهند این است که ما هیچ وقت دست از تلاش برای دستیابی به حقوق‌مان برنمی‌داریم. این اتفاق باعث شد که ما قوی‌تر شویم و سخت‌تر و بیشتر تلاش کنیم. تا زمانی که به حقوق خودمان دست پیدا نکنیم، دست از تلاش برنمی‌داریم. از کسانی که این برنامه می‌شنوند، می‌خواهم که برای حقوق خودشان تا جایی که می‌توانند بجنگند».

آرتمیس: «در پایان، این برنامه را با آخرین پیام های صوتی که علیرضا برای عقیل فرستاده بوده تمام می کنم. صداهایی که روایت گر درد و رنج او در ساعات پایانی زندگی اش بوده است».

علیرضا:‌«خب ما گی‌ها جز اینکه مشکلات دولتی داریم یعنی مجازات اعدام، تهدیدهایی از طرف خانواده هم دارم. یعنی تهدید از طرف خانواده پدری. پدر من پشت آن‌ها را گرفته است. خیلی چیزهای دیگری هم هست اما خلاصه می‌گویم. بحث من این است که من می‌خواهم بروم به سوئد یا نروژ اما من حالا به دنبال کارهای معافیت هستم».

علیرضا: «کارهای سربازی من تا حدودی تمام شده و من فقط باید امضاها را جمع کنم و فقط مانده تا من کارت پایان خدمتم را بگیرم».

علیرضا: «فشار یعنی اینکه تو نمی‌توانی آن گونه که می‌خواهی در جامعه رفتار کنی. مثلا من دوست دارم با یک مقدار میکاپ (آرایش) اینطرف و آنطرف بروم، اما من نمی‌توانم. خودت در جریانی که اهواز چطوری است».