انجمن برابری جنسیتی ولایت سمنگان: ازدواج اجباری رنگین‌کمانی‌ها در افغانستان

marriage

 طبق آمار صندوق جمعیت سازمان ملل متحد ۴۸ درصد دختران افغانستانی زیر ۱۸ سال به اجبار تن به ازدواج داده‌اند. در برنامه این هفته اینجا پامیر، ویژه شنوندگان افغان، «بصیره پیغام»، فعال حقوق زنان و از بنیان‌گذاران انجمن «برابری جنسیتی ولایت سمنگان» مهمان آرتمیس اکبری است.

 

آرتمیس: «سلام بصیره جان خوش آمدی به برنامه “اینجا پامیر”. ممنونم که دعوت من را پذیرفتی و رادیورنگین‌کمان را خانه خودت می‌دانی.»

بصیره: «سلام و درود آرتمیس جان. خیلی ممنونم بابت دعوتت. خواهش می‌کنم».

آرتمیس: «بصیره جان ما در برنامه قبل درباره ازدواج اجباری صحبت کردیم این‌که چیست و چه تاثیری بر دگرباشان افغان می‌گذارد. شاید بعضی از شنوندگان ما برنامه قبلی ما را نشنیده باشند. لطفا یک توضیح درباره ازدواج اجباری در افغانستان بده».

بصیره: «ازدواج اجباری در افغانستان به یک فرهنگ مبدل شده است. با وجود اینکه حدود دو دهه است که ارزش‌های حقوق بشر، تساوی جندر  و سایر موارد وارد افغانستان شده اما متاسفانه هنوز آمار بلندی از ازدواج‌های اجباری را در افغانستان داریم. ما دخترهایی را داریم که در سنین خرد یا سنین بالای ۱۸ سال تن به ازدواج اجباری داده‌اند. ما دخترانی را داریم که سنین بسیار خرد دارند اما به عقد مرد چهل، پنجاه یا شصت سال در آمدند. حتی مردانی که دو یا سه زن دارند اما دختران ده یا یازده و حتی با سنین خردتر را به اجبار به عقد نکاح خود در می‌آورند».

آرتمیس: «بصیره همان‌طور که خودت اشاره کردی کودکان زیر ۱۸ سال به اجبار به تن به ازدواج اجباری می‌‌دهند. این ازدواج‌های اجباری بدون در نظر گرفتن این مسئله که آن کودک یا آن شخص چه هویت جنسیتی و گرایش جنسی دارد، صورت می‌گیرد. بخشی از این کودکان هم ممکن است چند سال بعد متوجه گرایش جنسی و هویت جنسیتی متفاوت خودشان با هنجارهای جامعه شوند. این ازدواج اجباری چه تاثیری بر آنها می‌گذارد؟»

بصیره: «ازدواج اجباری ضربه محکمی به روح و روان آن کودک معصوم است. زمانی که آن دختر درک می‌کند که به مردان گرایش ندارد، به همجنس خود گرایش دارد و یا حتی ممکن است ترنس باشد، این ضربه روحی ممکن است دو چندان باشد. من دخترانی را می‌شناسم که در سنین خرد ازدواج کردند اما مدتی بعد از ازدواج متوجه شدند که به همجنس خودشان گرایش دارند. این‌ها ضربه کلانی خوردند. آنها این موضوع را نمی‌توانستند با شوهر و یا خانواده شوهرش مطرح بسازد چون مطرح ساختن این موضوع خود خطر بسیار کلانی است. ممکن است جان خودش را از دست بدهد و از طرف خانواده شوهرش یا خانواده خودش کشته شود. بنابراین مجبور شدند تسلیم تقدیر خودشان شوند. تسلیم زجر و ظلم و ستم تصمیم خانواده خود شود و هر شب درد و زجر و شکنجه جنسی شوهرش را تحمل کنند. همه این‌ها باعث افسردگی آن دختر می‌شود. حتی ممکن است او دست به خودکشی بزند. موارد این چنینی در افغانستان زیاد است که تن به این ظلم و ستم خانواده‌های خودشان می‌شوند».

آرتمیس: «ممنون بابت توضیحات‌ات بصیره جان. بصیره من با چند نفر صحبت می‌کردم که می‌گفتند تن به ازدواج اجباری ندادند و مقاومت کردند و دچار مشکلات جدی و اساسی شدند. در مورد این برایمان بگو که اگر شخصی نخواهد ازدواج کند و مقاومت کند، چه اتفاقی می‌افتد».

بصیره: «من دخترانی را دیدم و می‌شناسم که به همجنس خودشان گرایش دارند اما به خاطر ترس از خانواده و جامع سنتی و بسته افغانستان این حس و گرایش و هویت خودشان را در قلب‌شان دفن و پنهان می‌کنند. اما این افراد وقتی به سن نوزده یا بیست سال می‌رسند مجبور می‌شوند ازدواج کنند و فشار بیشتری را تحمل می‌کنند برای ازدواج. اگر این دختر از ازدواج سر باز بزند و قبول نکند، اولین کسانی که در برابر دختر ایستاد می‌شود و به او برچسب می‌زنند، پدر و مادر این دختر است. همان کسانی که او را بزرگ کردند. بعد برادران آن دختر است. آن‌ها واکنش تندتری هم دارند و می‌گویند که چرا ازدواج را قبول نکردی. نکند می‌ترسی و تو خطایی کردی. به زبان عامیانه شاید تو زبان کوتاهی داری یعنی اشتباهی کردی.

بزرگترین دغدغه جامعه ما در سطح خانواده و روابط، مسئله بکارت است. آن‌ها از این مسئله استفاده می‌کنند و می‌گویند نکند که با مرد بیگانه رابطه داشتی و بکارت‌ات را از دست دادی و الان برای این می‌ترسی که ازدواج کنی و اشتباه‌ات برملا شود. متاسفانه همچین برچسب‌هایی از طرف خانواده زده می‌شود. بعد از خانواده همسایه‌ها پشت او گپ می‌زنند. بعد اقوام و فامیل به او برچسب می‌زنند. مثلا می‌گویند “دختر خانه مانده”، “دختری که اخلاق خوبی ندارد”، “دختر خراب” که حتما قبل از ازدواج کاری کرده که الان ازدواج نمی‌کند و هزاران برچسب این چنینی می‌زنند. اصلا به فکرشان نمی‌آید که شاید این دختر اصلا گرایش متفاوتی دارد. شاید اصلا نخواهد ازدواج کند. متاسفانه این‌ها به فکرشان نمی‌آید چون در این عرصه ناآگاه هستند. متاسفانه در نهایت دختر مجبور می‌شود تن به ازدواج اجباری بدهد و تا آخر عمر با کسی که اصلا نمی‌خواهد، زندگی کند. با آن ترس از کشته شدن و حس ناآرامی زندگی کند با مردی که هیچ حسی به او ندارد».

آرتمیس: «ما در برنامه قبل تجربیات گلناز را هم شنیدیم که متاسفانه در سن پایین به عقد یک مرد سن بالا در آمده بود و همان‌طور که خودت توضیح دادی بعد از مدتی متوجه شده بود که به همجنس خودش گرایش دارد و بعد دچار مشکلات زیادی شد. همان‌طور اشاره کردیم که یکی از صدماتی که ازدواج اجباری و کودک همسری دارد، بازماندن از تحصیل است. این مسئله خیلی مهم است. چون نداشتن سواد باعث می‌شود که وقتی فرد متوجه گرایش جنسی و یا هویت جنسیتی‌اش می‌شود، نتواند تحقیق و مطالعه کند و پروسه شناخت‌اش از خودش طولانی‌تر می‌شود. لطفا درباره اهمیت این مسئله برای‌مان توضیح بده».

بصیره: « خیلی ممنونم ازت بابت شریک ساختن این نکته بسیار مهم آرتمیس جان. این مسئله تحصیل در شناخت یک فرد در مورد هویت خودش خیلی مهم است و اهمیت بالایی دارد. متاسفانه همان‌طور که اشاره کردی ازدواج اجباری یکی از عوامل بازماندن از تحصیل است. در افغانستان زنان بیشتر از حق تحصیل محروم می‌شوند. به اصطلاح عامیانه این باعث می‌شود که زن دست چپ و راست خودش را نمی‌فهمد یعنی حق و حقوقش را نمی‌دانند. این تاثیر خیلی زیادی بر خودشناسی فرد دارد. اگر نتوانند خود را بشناسند و متوجه گرایش جنسی خودشان نشوند، یک زندگی تحمیلی پر از درد و رنج را سپری می‌کنند بدون اینکه دلیلش را بدانند. زندگی که هیچ چیز جز ترس و لرز و کابوس به ارمغان نمی‌آورد».

آرتمیس: «بصیره همان‌طور که اشاره کرده بودی ازدواج اجباری به یک فرهنگ تبدیل شده است. به نظرت ریشه اصلی این فرهنگ غلط چیست و برای اصلاحش باید چیکار کرد؟»

بصیره: « بنیادی‌ترین و اساسی‌ترین مشکل افغانستان، نبود یک سیستم درست و محکم آموزشی تعلیمی است. در کنار این مسئله فقر، ناامنی نیز از دیگر مشکلات و دلایل است. اما به نظر من از همه مهم‌تر ضعیف بودن نظام تحصیلی و تعلیمی است که فقط در تعداد کمی از شهرها مردم به امکانات تحصیلی دسترسی دارند. از طرف دیگر ما یک جامعه بسیار بسته‌ای داریم. جامعه‌ای که در آن ملاها بر مردم حکومت می‌کنند. همین ملاها مانع تحصیل زنان می‌شود. خانواده‌ها نیز به حرف‌های مولوی‌ها و ملاها گوش می‌دهند. بنابراین مطابق حرف‌های آنها عمل می‌کنند و باعث می‌شوند که دختر از حق تحصیل باز بمانند. دختر که قد کشید، آنها می‌گویند دیگر وقتش رسیده که ازدواج کنند و به شوهرش خدمت کند یا اگر وقت ازدواج نشده در خانه به پدر و برادر و خانواده خود خدمت کنند. این‌ها یک رسم شده در جامعه ما. تنها راه حل ایجاد یک سیستم تعلیمی محکم و سراسری در تمام افغانستان است که تمام ولایات را در بر بگیرد. آگاهی دهی از طریق این سیستم کلید همه این مشکلات است. از طریق همین سیستم نیز می‌شود از مجرای دینی وارد شد و به من مردم گفته شود که به دنبال تعلیم و تحصیل بروند. ارزش تعلیم و تحصیل زنان به آنها فهمانده شود. مسئله دیگر چالش امنیتی است. درباره این مسئله حتی دولت هم چاره و راه‌حل مشخص ندارد. متاسفانه روز به روز که جلو می‌رویم ناامنی بیشتر می‌شود. زمانی که ناامنی زیاد شود باعث می‌شود که ایجاد زمینه تحصیل ضرب در صفر شود و باز همه از حق تحصیل باز بمانند. اما این دو مسئله یعنی امنیت و نظام تعلیمی می‌تواند در بالا بردن سطح آگاهی جامعه و زنان موثر باشد».

آرتمیس: « امیدوارم که با تشکیل یک حکومت مرکزی مقتدر و به دنبال آن نظام تعلیمی منسجم و گسترده و سطح آگاهی مردم بالا رود. اما نباید این را فراموش کنیم در شرایطی که دولت مقتدری نداریم و عملاً هیچ نهادی برای آگاهی دهی فعالیت گسترده و صحیحی ندارد، این وظیفه ما است که از طریق پلتفرم‌های خودمان استفاده کنیم و به مردم آگاهی‌دهی کنیم. لازمه یادآوری کنم ما در رادیو رنگین‌کمان تمام تلاش‌مان را می‌کنیم تا سطح آگاهی جامعه را در این زمینه بالا ببریم و صدای دگرباشان افغانستانی را به گوش همه برسانیم تا جامعه و دنیای بهتری بسازیم.

بصیره: «ممنون. تشکر بسیار زیاد از شما و برنامه آموزنده و زیبای‌تان. در کنار مواردی که ذکر کردم می‌خواهم یک توصیه‌ای داشته باشم به کسانی که صدایم را می‌شنوند مخصوصا عزیزانی که در افغانستان هستند. لطفا درباره همین مسئله دگرباشان به بقیه آگاهی‌رسانی کنید. از اطرافیان‌تان شروع کنید تا روزی برسد که همه همدیگر را بدون در نظر گرفتن گرایش جنسی، جنسیت، نژاد، دین و مذهب، به چشم یک انسان ببینیم. فرهنگ همزیستی مسالمت آمیز را در بین خود تقویت کنیم و به همه حق بدهیم تا زندگی خوش خودشان را داشته باشند و دخالت نکنیم. تشکر بسیار زیاد».