در مورد شرایط سخت ترنسهای افغانستانی صحبت کردیم و از چالشها و موانع ترنسها برای انجام عمل موسوم به تطبیق جنسیت، نبود قانون حمایتی در حمایت از ترنسها و موضع دولت، رسانهها و جامعه افغانستان در برابر ترنسها را بررسی کردیم. اینبار پای صحبت دیبا زن ترنس افغانستانی مینشینیم و از تجربیات و چالشهایی که به عنوان یک زن ترنس در جامعه افغانستان، ایران و آلمان با آن روبرو بوده میشنویم.
برنامه این هفته را از اینجا بشنوید:
آرتمیس: «سلام دیبا جان خوشآمدی به برنامه اینجا پامیر در رادیو رنگینکمان. دیبا جان لطفا خودت را برای شنوندههای رادیو رنگینکمان معرفی کن».
دیبا: «سلام به همه شنوندگان عزیز. من دیبا هستم و اهل افغانستان هستم و به ایران مهاجرت و در ایران زندگی کردم و در حال حاضر در آلمان زندگی میکنم».
آرتمیس: « خب دیبا جان برایمان بگو که چه موقع متوجه تفاوت خودت با بقیه شدی و متوجه شدی ترنس هستی؟ و چطوری متوجه شدی؟»
دیبا: «من با واژه ترنس در سن ۱۵ سالگی آشنا شدم و قبل از این سن نمیدانستم ترنس یعنی چی. اما در سن ۱۵ سالگی یک مقاله درباره ترنسها خواندم و با ترنس بودنم آشنا شدم و گفتم پس آدمهایی مثل من هم هستند و من تنها نیستم. وقتی متوجه ترنس بودنم شدم حس کامیابی و خوشایندی داشتم. حس کردم که در یک جنگی پیروز شدم.قبل از آن فکر میکردم وقتی بقیه به من دختر میگویند و اکثریت همین را میگویند پس حتما یک چیزی است و درست میگویند. من با همسن و سالهایم به بلوغ رسیدم و وقتی بیرون میرفتیم و آنها با دخترها کشش داشتند و به اصطلاح دختربازی میکردند. اما من برعکس آنها به خود پسرها حس و کشش عاطفی و جنسی داشتم. همیشه با خودم میگفتم چرا من اینطور هستم اما در کل همین تفاوتها من را درباره ترنس بودنم مطمئنتر ساخت.».
آرتمیس: « آیا وقتی متوجه شدی که ترنس هستی، با کسی این مسئله را در میان گذاشتی؟»
دیبا: « از طریق همان مجلهای که داخلش همان مقاله بود چند نسخه خریدم. پدرم اتاقی داشت که کلی کتاب آنجا بود و من آن مجله را باز کردم و روی میزش گذاشتم و یک نسخه هم به خانه کاکایم (عمویم) فرستادم. آنها شاید درباره من میدانستند اما من میخواستم به آنها معلومات بدهم که من گناهکار ی حرامی نیستم.».
آرتمیس: «دیبا جان وقتی خانواده و جامعه متوجه ترنس بودن یک شخصی شوند او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند و آن شخص مورد خشونت قرار میگیرد. آیا چنین رفتارهایی با تو صورت گرفته است؟»
دیبا: « من در هرجا آزارهای زیادی دیدم. آزارهای کلامی، جسمی و جنسی. این خشونت همیشه با من بوده و الان هم در اینجا این خشونت با من هست. این خشونت را از طرف جامعه ایرانی، افغانستانی، عراقی و ترک تجربه کردم. آنها نمیپذیرند و مفکوره قدیمی دارند. با جواب منطقی و عقلی نمیتوانند پاسخ بدهند و با زور بازویشان زور میگویند.
سال ۲۰۱۵ وقتی خواستم مهاجرت کنم خوشحال بودم که به کشوری میروم که من را قبول دارند و به ما بها میدهند. اما خوشبختانه یا متاسفانه مهاجران زیادی از ایران، افغانستان، عراق و سوریه میلیونی وارد اروپا شدند و بیشتر این افراد با همان افکار سنتی و قدیمی داشتند که ما را نجس میدانستند و آزار میدادند. اینجا به من توهین کردند، اذیت کردند، تهدید به مرگ کردند و خیلی آزارم دادند».
آرتمیس: «خیلی متاسفم بابت مشکلات و سختیهایی که داشتی و داری دیبا جان. دیبا خیلی از کوییرهای افغانستانی و ایرانی در ترکیه پناهنده هستند و منتظر هستند تا به یک کشور سومی مثل آمریکا، کانادا و یا کشورهای اروپایی اسکان داده شوند تا آنجا احساس امنیت بیشتری کنند. اما تو توانستی مستقیم به آلمان بروی و آیا الان احساس امنیت بیشتری آنجا نمیکنی نسبت به گذشتهات؟ چون چند بار گفتی که سختیهایی که در آلمان کشیدی خیلی بیشتر بوده و آزار بیشتری دیدی.».
دیبا: «از جنبه قانونی احساس امنیت میکنم چون قانون پشت من است و از من حمایت میکند اما از نظر افراد داخل جامعه اصلا احساس امنیت نمیکنم».
آرتمیس: « دیبا تو در بین صحبتهایت از کلمه «ایزک» استفاده کردی که همانطور که خودت بهتر میدانی در جامعه افغانستان از این کلمه برای تحقیر ترنسها استفاده میشود. در افغانستان از چه کلمات دیگهای برای خطاب قرار دادن ترنسها استفاده میشود؟»
دیبا : «در افغانستان به کسانی که به قول خودشان اندام مردانه داشته باشند اما کالا و لباس زنان را میپوشند و یا برعکس باشد و یا قواره و قیافهاش شبیه به بقیه نباشد، ایزک میگویند و تمسخر میکنند. اما من با تمام قوت و توان خودم سعی میکنم بار معنای این کلمه را مثبت کنم و معنای جدیدی به این کلمه بدم تا معنی منفی خودش را از دست بدهد. و اینکه از کلمه «نرماده» هم برای توهین و تحقیر استفاده میشد.».
آرتمیس: «دیبا جان در افغانستان ترنسها برای انجام عملهای موسوم به تطبیق جنسیت با چه موانع و محدودیتهایی روبرو هستند؟»
دیبا: « در افغانستان عمل تطبیق جنسیت صورت نمیگیرد. اما در بعضی از شفاخانههای کابل داکترانی که از خارج آمدهاند یک سری عملهای زیبایی برای ترنسها انجام میدهند. اما در کل عمل تطبیق جنسیت صورت نمیگیرد. و برای انجام تطبیق جنسیت به ایران، پاکستان و یا هند سفر میکنند و آنجا هورمون مصرف میکنند. من قبلا یک گزارش فکر کنم از بیبیسی خواندم که یک خانواده قندهاری چون دختر زیادی داشتند و فرزند آخرشان بیناجنسی بود و آن را عمل کردند و او را به زور پسر کردند و تازه افتخار میکردند ما پسر ساختیم و داریم. که این هم به خاطر جامعه مردسالار است که ما داریم».
آرتمیس: «درسته. در حالی که در ایران عملهای تغییر اندام یا به اصطلاح عملهایی که در پروسه تایید جنسیت انجام میشود، اجباری است در کشور افغانستان انجام نمیشود. دیبا جان تو فعالیتهای هنری انجام میدهی شعر و داستان کوتاه مینویسی. لطفا درباره این فعالیتهای هنریات بیشتر توضیح بده برامون و از اهداف و برنامههای آیندهات برایمان بگو».
دیبا: « فعالیتهای هنری به نظرم همیشه اینطور شروع میشود که اول برای خودش مینویسد، بعد کمکم با بقیه به اشتراک میگذارند. من هم همینطور شروع کردم اما من خودم را یک شاعر و نویسنده کوچک میدانم. من چیزی را که تجربه و زندگی کردهام را در قالب شعر مینویسم و دوست دارم مثل خالق خودم یعنی خدا، خالق داستانها باشم. دوست دارم در آینده یک فیلمنامهنویس شوم و شبیه شخصی مثل مولانا، شاعر بشم. بالاخره آرزو بر جوانان عیب نیست.»
آرتمیس: «دیبا جان امیدوارم به همه آرزوهات برسی. سوال آخر را ازت میپرسم. چه آرزویی برای سایر رنگینکمانیها داری؟»
دیبا: « این آرزو را برای دگرباشان افغانستانی و ایرانی دارم که دگرباشان بدون اینکه قضاوت شوند، بدون اینکه طرد شوند و بدون اینکه آزار بیینند، از طرف جامعه و خانواده راحت بتوانند زندگی کنند و کار کنند. در حال حاضر نمیتوانند با انتخاب خودشان ازدواج کنند و ازدواج اجباری وجود دارد و آرزو دارم دیگر ازدوا اجباری رخ ندهد. همه طیفهای جنسی و جنسیتی بتوانند آزادانه در سرزمینمان زندگی کنند.»
آرتمیس: «ممنون دیبا جان و برایت آرزوی موفقیت و سلامتی دارم. ممنونم که دعوت من را پذیرفتی و در مصاحبه با رادیو رنگینکمان شرکت کردی.»
دیبا: «درود به شما و بقیه همکارانتان که در این بخش فعالیت و تلاش میکنید و فعالیتهایتان جای تقدیر و تشکر دارد. در جهانی که بیشتر افراد مادیگرا هستند و فکر میکنند اوضاع بهتر و آرامتر شده نسبت به قبل، اما اشتباه فکر میکنند، شما برای انسانیت تلاش میکنید. در گذشته هم تلاشی صورت گرفته بود در زمینه حقوق بشر و قوانینی تصویب شده اما در طول این سالیان غبار نشسته بر این قوانین و اوضاع هنوز وخیم و دشوار است. ما هنوز نیاز به صلح و زندگی بهتر داریم و همه ما باید تلاش کنیم و بجنگیم برای دنیای بهتر. مخصوصا ما جامعه رنگین کمانی باید بیشتر بجنگیم چون هنوزم بر ضد ما حرف زده میشود. فعالیتهای شما و همکارانتان در این زمینه جای تشکر دارد. دوستتان دارم و دلهایتان شاد باشد و پر انرژی ادامه بدید.»
There are no comments
Add yours