ازدواج، پارتنری، همسری و یا هر اسمی که روی این شراکت دو انسان درعواطف، مسایل مالی و زندگی و رابطه جنسی گذاشته میشود نوعی قرارداد بین دو نفر است. گرچه بنیانهای قانونی و اجتماعی شیوه خاصی از زندگی را ترویج یا پیشنهاد میکنند اما در نهایت رضایت از شرایط دو نفری که در این رابطه هستند، مد نظر است.
منظورم این است که من و هیچ روانشناس دیگری به شما نمیگوییم باید چطور زندگی کنید، بلکه مزایا و معایب انواع رابطه را متذکر میشود و از روشهای موفقتر رابطه برای شما حرف میزنیم و بالاخره این شما هستید که باید انتخاب کنید کدام شیوه زندگی، مناسب نوع رابطه شماست.
در فرهنگ خاورمیانهای، هنوز مردسالاری در بعضی از کشورها به طور قانونی اعمال میشود و در بعضی دیگر هم حتی با وجود آزادیهای قانونی ، به عنوان یک معیار اجتماعی در جامعه نهادینه شده است. در روابط بین زوجها در کشورهای که قانون حامی رفتار مردسالارانه است، مثل ایران، قوانینی ضد زن، مثل نداشتن حق طلاق، حق خروج از کشور و حق کار کردن بدون اجازه شوهر و بسیاری دیگر از این نوع مسایل جزو مشکلات روزمره زنان است.
قوانین و فرهنگ جوامع خاورمیانهای مرد را به عنوان پدر یا همسر و یا حتی برادر و دیگر عناصر ذکور خانواده به عنوان مالک و صاحب حق در مورد زنان میدادند. مردان هم برای کنترل و سلطهگری خودشان همواره از این قوانین عقبمانده حمایت و پیروی کردند و سعی کردند زنان را وابستهتر و محدودتر نگه دارند تا در کوچکترین نیازهای روزانه اعم از مالی و یا اداری نیازمند کمک و اعانه آنها باشند.
البته اگر نخواهیم تمام اعتبار این بدرفتاری را به مردان بدهیم باید گفت بسیاری از زنان هم از این وابستگی کامل در رابطه استقبال میکنند. یافتن همسر پولدار، داشتن مهریه بالا و یک جور رویای یافتن یک شاهزاده با یک ماشین مدلبالا که صاحب خانه و ویلا لوکس هم هست ایدهآل بعضی از خانمهاست.

بر عکس جوامع خاورمیانهای، درغرب حقوق برابر زن و مرد در برابر قانون و پیشرفت جامعه به سوی فرهنگ برابری، اینگونه سوءاستفاده و سلطهگری را به حداقل رسانده است.
بر خلاف فرهنگ خاورمیانهای که در رابطه دگرجنسگرایان مرد را موظف به پرداخت هزینههای زندگی و جاری همسرش از جمله خورد و خوراک و پوشاک میکند، در جوامع غربی افراد با تعامل ، همان طور که زندگی عاطفی را به اشتراک گذاشتند ، مسایل مالی را هم مشترکا اداره میکنند.
در روابط همجنسگرایان، در گیها افراد تاپ و در لزبینها افراد بوچ که بیشتر نقش فاعلانه دارند خودشان را به نقش مردان در جامعه خودشان نزدیکتر میبینند و با برداشتی که از شرایط و فرهنگ جامعه دارند سعی میکنند همان رفتار کنترلی و سلطهگرانه را بر روی پارتنر خودشان اعمال کنند. البته فراموش نکنید گاهی قصد پارتنر سلطهگری نیست، یعنی رفتار و فرهنگ از جامعهاش آموخته و در او تقویت شده، این نوع رفتار را نوعی هنجار و رفتار درست القا کرده و حتی خیلی افراد اینگونه رفتار را حمایتگرایانه و دلیلی برای نشان دادن علاقه و دوست داشتن زیاد میدانند.
در مورد مزایای کار کردن هر دو نفر و شراکت در مسایل مالی باید چند نکته را گوشزد کنم.
کار کردن باعث استقلال مالی فرد میشود و عدم وابستگی مالی به پارتنر این احتمال را از بین میبرد که شخص به دلیل نیاز مالی و بدون داشتن علاقه در رابطه مانده باشد.
کار کردن فقط باعث استقلال مالی نمیشود، بلکه با حضور فرد در جامعه و تعاملات روزانه با دیگران از دانشی که قبلا آموخته استفاده میکند و هم با اطلاعات روز، فرهنگ جامعه و روابط با دیگران بیشتر آشنا میشود. که مسلما در اداره زندگی و رابطه هم موثرتر و مفیدتر خواهد بود. در حقیقت استقلال مالی نوعی استقلال شخصیت هم به فرد میدهد.

همچنین ما از آینده خودمان خبر نداریم، حداقل در کشورهای که هنوز حقوق رسمی بین همجنسگرایان و یا ازدواج به رسمیت شناخته نشده، طرفین از منافع مالی هم بهرهای نمیبرند و بر فرض در صورت فوت زوجی که کار میکرده حقوقی به پارتنرش تعلق نخواهد گرفت و در نتیجه میتواند باعث مشکلات بسیار زیادی در زندگی آینده پارتنرش باشد.
استقلال مالی باعث میشود فرد برای مسایل شخصی نیازمند به دریافت پول از همسرش نباشد، اعتمادبهنفس و حرمت نفس فرد با این استقلال افزایش پیدا میکند و البته با شراکت دو نفر در هزینههای جاری زندگی هم میتوانند از امکانات و رفاه بیشتری بهرمند بشوند.
از معایبی که از کار کردن همسر (خصوصا زنان) در خارج خانه گفته میشود، مسایل مرتبط با نگهداری فرزندان و رسیدگی به امور منزل است، که خیلی در این زمان و در مورد همجنسگرایان موضوعیت ندارد، زنان دگرجنسگرای شاغل نمونه خوبی از عملکرد موفق افراد در کار و زندگیشان هستند.
جدای از مسایل که گفتم، در مورد هزینههای جاری زندگی هم اشتراک دو زوج میتواند هم بار فشار مالی را از دوش یک نفر بردارد و درک درستی از هزینهها و نحوه دخلوخرج به طرفین بدهد و هم حس تأثیرگذاری و عضو موثری از این رابطه بودن را به شریک و همسر انتقال بدهد.
اگر پارتنر شما دوست ندارد که وقتی برای شام بیرون میروید هزینه را نصف کند، میتوانید هر بار یکی دیگری را برای شام دعوت کند. و البته راهکارهای بسیار دیگری هم برای حل این مشکل هست. مثلا میتوانید یک حساب مشترک باز کنید و هر دو قسمتی از درآمد ماهانه را برای هزینههای جاری آن ماه در آن بریزید، بعد از روی این حساب کلیه هزینهها را پرداخت کنید، با این روش دیگر مهم نیست که اگر یکی بیشتر از دیگری درآمد دارد و هرکس به اندازه توان خودش در هزینهها شریک شده است.
پیشنهاد من این است که در این مورد و این حس نیاز شما به شراکت در امور مالی با پارتنرتون صحبت کنید و راهحلهای مخصوص رابطه خودتون را کشف کنید.
There are no comments
Add yours